تازه های سایت

29. آذر 1401 - 14:37
آداب شب یلدا در بین عشایر کهگیلویه وبویراحمد تغییری آنچنانی نکرده، شبی که خانواده ها با دورهم جمع شدن در خانه بزرگان، و دور هم نشینی با گفتن متیل ها اولین روزهای سرد سال را جشن می گیرند.

به گزارش سفیر دنا؛ سخن از دورهم نشینی های روستایی و قدیمی  که می‌شود لذتی دل‌چسب و حسی بی‌نهایت خوب وجود انسان را فرامی‌گیرد ،همه دوست داریم زمان به عقب برگردد وآن روزها و خاطرات شیرین تکرار شوند، بااین‌همه، این روزها سهممان از  روزهای خوب گذشته آه و حسرتی  عمیق و یک "یادش به خیر" شده است .

اما حکایت شب‌نشینی‌های شب چله و یلدا در میان روستانشینان دنا شنیدنی است.

باید اینجا بگوییم یادش به خیر... شب چله ، یلدا و یا همان دورهم نشینی در مناطق روستانشین دنا، به قول برخی صفای دیگری داشت.

در مورد شب‌های یلدا داستان‌های و افسانه‌های زیبا و زیادی گفته‌شده به‌گونه‌ای که در این محفل گرم و صمیمی پدربزرگ و مادربزرگ‌های روستانشین در کنار اجاق‌های هیزم سوز با صبر و متانت خاصی برای نوه‌ها خود داستان‌ها و متیل‌های  شیرینی سروده و گفته‌اند.

 

یادش به خیر...

رسم دیرینه شب یلدا و متیل‌های زیبای این شب برای هر کس، روزگاری خوش را داشته و داستان‌های زیبای این شب باگذشت روزگاران در ذهن و خاطرات مانده و هرروز باید با رسیدن سرمای زمستان و داستان خاله پیرزن برای نجات دو فرزندش احمعیل و محمعیل این داستان‌ها دوباره برای ما تداعی می‌شود.

 

به گفته روستان نشینان، یادش به خیر .... وقتی خردسال بودیم و قصد رفتن به خانه پدربزرگ در زیر شرشر آخرین بارانهای آذرماه را داشتیم.خوشحال و کنجکاو از این بودیم که دوباره به محفل گرم و دل‌نشین مادربزرگ می‌رفتیم تا ننه برایمان از داستان‌ها و افسانه‌های قدیمی قصه بگوید دوباره دوران زیبا و کودکی ما محو این داستان‌های زیبا شود.

یادش به خیر...، وقتی زیر چتر خیس، قدم‌زنان زیر برف و باران زیبای پاییز در کوچه‌پس‌کوچه‌های روستا راه می‌رفتیم و در یک‌چشم به هم زدن خودت رو زیر ایوان زیبای خانه ننه‌بزرگ می‌دیدی، بسیار خرسند بودیم که ننه‌بزرگ   برای رسیدن ما به خانه اش منتظر ما نشسته، چه حس خوبی بهت دست می‌داد، واقعاً یادش به خیر..

چه شبی بود شب یلدا و شب چله، اون وقت که دخترا پیش ننه می نشستن و ننه شهربانو از داستانهای "ماتی تی و آلا زُنگی"حتی هفت برادرون و داستان "خاله پیرزن" برای آنها داستان‌سرایی می‌کرد و ما پسرها  برای بازیگوشی به گشت و گذار در کوچه‌های روستا و پله‌های خونه بابا بزرگ مشغول بودیم.

شب‌های برفی یلدا ،یادش به خیر...

یادش به خیر... ،شب‌های چله در کنار خانه مادربزرگ و دیدن آن قطرات زیبای برف از پشت پنجره خانه ننه‌بزرگ، وقتی می‌دیدی که قطرات زیبای برف و باران باهم دیگر بر روی آب رودخانه و جوی زیبایی که در کنار خانه ننه‌بزرگ بر زمین می‌خورد و همش می‌گفتی، کاشکی این شب هیچ‌وقت صبح نشه؟..یادش به خیر

یادش به خیر... وقتی با بچه زیر برف زیبای اولین روز زمستان،چهار پنج‌تایی قدم می‌زدیم  زیر شیروونی خانه خاله جون بازیگوشی می‌کردیم و هرکسی برای خودش یک داستانی از داستان‌های بابابزرگ رو جسته‌وگریخته می خواند و هر کودکی تا دلش می‌خواست خودش را جای اون قهرمان‌های قصه می‌گذاشت، همش یک خاطره از دیروزِ که امروز دیگر جای در بین ما ندارد. پس باید گفت یادش به خیر...

یادم می‌آید وقتی داشتیم با بازی‌های کودکانه زیر  خاله جون به داستان‌سرایی می پرداختیم خاله جوون می آمد و می گفت، بچه ها  تو بارون نایستید، سرما می‌خوردید بیاید و کنار این اجاق هیزم سوز بایستید، و وقتی ما می‌رفتیم به‌رسم هدیه چند تا بادام وحشی، بنه و مویز به ما می‌داد که با این کار و این هدیه انگار یک دنیا را به ما داده بوده اند. یادش به خیر...

چنین گفت رستم به اسفندیار...

یادش به خیر شبی بود به نام شب یلدا، یادم می‌آید وقتی دیگر خسته از بازی توی اون شب بارونی می‌شدیم، به محفل گرم پدربزرگ پیش بزرگ‌ترها می‌رفتیم که با پذیرایی ساده از جنس چای و بنه و مویز؛ اما صمیمیت، همه دلشان شادبود و هیچ غمی از  غصه‌های دنیای امروزی ما رو نداشتند.

چه خوش بود وقتی داستان‌های زیبای شاهنامه را از لسان زیبای بابابزرگ می‌شنیدی که می‌گفت"چنین گفت رستم به اسفندیار...که کردار ماند زما یادگار" وقتی بابابزرگ با آن شاهنامه خونی زیبایش این شعر را می‌گفت، ناخواسته خودت را جای قهرمان‌های شاهنامه جا می‌زدی و می‌گفتی؛ آخِ یه روز میشه منم جای رستم باشم و بتونم کاری کنم.

در کنجکاوی‌های شب یلدای خودت به محفل گرم ننه‌بزرگ می‌رفتی که داستان"ماتی تی و آلا زُنگی" را برای دختران تعریف می‌کرد و همیشه این داستان زیبای مادربزرگ رو یادم می‌آید که می‌گفت"ماه تی تی گفت:نباید از هم جدا شویم. باید باهم باشیم و به راهی که نمی‌شناسیم پا نگذاریم" و در آخر هر بیتی چون ما محو قصه شده بودیم می‌گفت، "کی خوابِ کی بیدار" خودمانیم عجب شبی بود شب یلدا...

 

متیل‌های شب یلدا تا افسانه احمَعیل و مُحمعیل

آداب شب یلدا در طول زمان تغییری آن‌چنانی نکرده و خانواده‌های ایرانی با دورهم جمع شدن در خانه بزرگان ، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و دورهم نشینی با گفتن متیل‌ها( داستان‌های قدیمی ) به یاد بلندترین شب سال به درازای یک دقیقه اولین روزهای سرد سال را جشن می‌گیرند.

آداب شب یلدا آدابی بسیار زیبا و دل‌نشین در بین ایرانیان از دوران باستان تا به امروز بوده که سینه‌به‌سینه بین اقوام ایرانی دست‌به‌دست شده و به شکل امروزی خود رسیده است.

 این آداب در طول زمان تغییری آن‌چنانی نکرده و خانواده‌های ایرانی با دورهم جمع شدن در خانه بزرگان ، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و دورهم نشینی با گفتن متیل‌ها( داستان‌های قدیمی ) به یاد بلندترین شب سال به درازای یک دقیقه اولین روزهای سرد سال را جشن می‌گیرند.

 شب یلدا که از دیرباز در بین اقوام لر زبان زاگرس رسومی زیبا و دیرینه داشته دارای جذابیت‌های پرمعنایی برای مردمان روستاهای دنا نشین حوزه زاگرس بوده و گفتن داستان‌ها و یا همان متیل‌ها خود یادآور خاطرات خوب گذشته از زبان پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هاست.

یلدا در بین دنا نشیــنان

شب یلدا در میان لرنشینان هوایی دیگری نسبت به دیگر نقاط ایران‌زمین دارد هرچند که هر منطقه‌ای به فراخور خود از رسومات خود بهره می‌برد اما نشستن در میان مردمان سخت‌کوش دنا نشین و شنیدن داستان‌های پدربزرگ از شاهنامه و متیل‌های مادربزرگ از دختران ایل و داستان‌های زیبای احمیل و محمیل خود بازگوکننده خوشی‌های دل‌نشین این شب رؤیایی است.

ما برای بهتر آشنا شدن مخاطبان پایگاه خبری سفیردنا در یک گفتگوی صمیمی با یکی از موسفیدان دنا نشین از زیبایی شب یلدا و رسومات شب یلدا جویا شده‌ایم. که خالی از لطف نیست.

شنیدن داستان‌های شب یلدا آن‌هم در بین اقوام لر نشین زاگرس ناخواسته ذهن و روح خواننده را به‌روزهای کهن ایل و آوای زیبای کوچ عشایر و لالایی زیبای مادران ایل می‌برد.

 مبراز محمد عبدی زاده که همه آن را موسفید روستا و قابل‌احترام می‌دانند از زیبایی‌های این شب(یلدا یا چله)و گفتن متیل ها و داستان‌های شیرمردان عشایر،شاهنامه  و متیل‌های دل‌نشین ننه‌های ایل اشاره کرد.

هرچند قدم‌زنان در روستایی زیبای کَریَک که خود در زمان‌های نه چندان دور نامی و نشانی از خود گذاشته است توصیف‌ناپذیر است ،اما نشستن در کنار میرزا و اجاق هیزم سوز آن‌که روح و جان آدمی را ناخودآگاه به سال‌های دور می‌برد خود صفایی دیگری دارد.

شبی به درازای یک دقیقه

میرزا اول‌ازهمه به آداب‌ورسوم شب یلدا در بین لر نشانان اشاره می کندو می‌گوید:شب یلدا همانند شب‌های دیگ سال بوده با این تفاوت که بلندی این شب نسبت به دیگر شب‌ها یک دقیقه است.

 وی بیان کرد: یلدا همان میلاد به معنای زایش، زاد روز یا تولد است حتی در برخی از آداب‌ورسوم ایران باستان این شب را نیز به نام شب چله نیز می‌شناسند.

این شاهنامه‌خوان دنا نشین به رسوم باستانی این شب در بین لر نشینان اشاره می‌کند و خاطرنشان می‌سازد: در این شب خانواده با جمع شدن در خانه‌یکی از بزرگان با هیزم افروختن و گفتن داستان‌های قدیمی شامل افسانه‌های احمعیل و محمعیل تا سپیده‌دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی را می‌دهند زیرا که به‌زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

 پذیرایی ساده با دلی پر از امید

 میرزا از خوش‌نشینی این شب و اقلام پذیرایی آن در بین خانواده‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید:: در این شب پدربزرگ‌ها و مادربزرگ با سفره پهن کردن و تجهیز آن به تنقلات محلی ازجمله،گندم برشتوک، زرت بوداده یا همان (پِشکو) برنج کوفته شده( گَمک)کشمش(مویز)بادام وحشی از نوه‌ها و اهل خانواده پذیرایی می‌کنند و به داستان‌سرایی می‌پردازند.

این شاهنامه‌خوان دنا نشین ابراز می‌کند: این سفره جنبه دینی داشته و مقدس است و حاضران از ایزد خورشید روشنایی و برکت می‌طلبند تا زمستان را به خوشی سر کنند و میوه‌های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره تمثیلی از آن است که بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند و همه‌شب را در پرتو چراغ و نور و آتش می‌گذراندند تا از فتنه اهریمن به دور باشند.

داستان‌سرایی مادربزرگ برای نوه‌ها

میرزا یکی از زیبایی‌های این شب را داستان‌سرایی مادربزرگ‌ها برای نوه‌ها در این شب می‌داند و می‌گوید: در ایام قدیم با جمع شدن نوه‌ها در پیش مادربزرگ، مادربزرگ برای نوه‌ها از متیل‌ها و داستان‌های باستانی سخن به میان می‌آورد و آن‌ها را مجذوب این داستان‌سرایی‌ها می‌کرد که تا سال‌ها در ذهن خردسالان جاری بود.

میرزا یکی دیگر از آداب این روز را برابری انسان‌ها می‌داند و گفت: در این روز همگان ازجمله بزرگان و کدخداها لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت.

از افسانه  احمعیل و محمعیل تا شاهنامه‌خوانی بزرگ مردان

 وی به یکی از متیل‌ها(داستان‌های افسانه‌ای) این شب در بین لر نشینان اشاره می‌کند و می‌گوید:یکی از متیل های این شب ،داستان دو برادر به نام احمعیل و محمعیل بوده که مادر پیری داشتند و در سرمای سرد زمستان در یک غار دچار یخ‌زدگی می‌شوند.

میرزا ادامه می‌دهد: این داستان ازآنجا شور پیدا می‌کند که مادر این دو جوانان در جستجوی آنان با یک هیزم آتشین به کوه می‌رود و هیزم آتشین خود را برای نجات فرزندان به دهانه کوه پرتاب می‌کند.

 این شاهنامه‌خوان دنانشین ابراز می‌کند: بعد از اصابت این هیزم آتشین به دهانه کوه، یخ‌ها و برف‌های کوه ذوب‌شده و فرزندان این پیرزن که در سرما گیر افتاده بودند رهایی می‌یابند، که این داستان نشانه گر برف و باران  روز افزون در پایان زمستان است.

میرزا به دیگر رسومات محلی این شب در فرهنگ عشایر اشاره می‌کند و  می‌گوید: ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین شب در طول سال است تا سپیده‌دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند.

 وی یکی دیگر از رسومات این شب را شاهنامه‌خوانی پیران و شاهنامه‌خوانان در این شب می‌داند و می‌گوید: شاهنامه به دلیل داشتن یک صبغه قدیمی و باستانی و شورآفرین از دیرباز در بین لر نشینان از قدمت و قداست بالایی برخوردار بوده و در این شب کهن‌سالان و جوانان با دورهم جمع شدن در خانه‌یکی از بزرگان در کنار آتش، داستان‌سرایی می‌کردند.

رنگ قرمز انار نشان از روزی و برکت دارد

میرزا به آداب سفره پهن کردن  و بودن انار و هندوانه بر سر سفره‌ها نیز اشاره می‌کند و  می‌گوید: آیین شب یلدا یا همان شب چله، همراه با خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون صورت می‌گیرد که همه جنبهٔ نمادین دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.

وی ادامه می‌دهد: همچنین در این شب انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند.

از گرفتن فال حافظ تا گردو شکستن برای آینده گویی

سفیدموی دنا نشین به فرهنگ‌های اسلامی در این شب نیز اشاره کرد و گفت: در این شب فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است و حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده گویی می‌کنند.

میرزا یکی دیگر از آداب این شب را آتش روشن کردن و به قول لر نشینان( وجاق) می‌داند و تصریح می‌کند: یکی از اهداف این آتش روشن کردن دوری از اهریمن وزنده داری یک خانواده است و در دوران قدیم برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دورهم جمع می‌شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می‌کردند.

گرمای خانواده،سرمای زمستان را از بین می‌برد

شاهنامه‌خوان دنا نشین یکی از اهداف برگزاری این شب را دورهم نشینی و تحمل سرمای زمستان و وحدت بیشتر بین اهالی روستا و دعا برای رزق و روزی می‌داند و می‌گوید:آیین شب‌زنده‌داری  شب یلدایی از کهن‌ترین جشن‌های ایران باستان است و در اصطلاح به آن شب چله هم می‌گویند.

میرزا به چله‌نشینی و ایام زمستان بعد از شب یلدا اشاره می‌کند و  ادامه می‌دهد: چله بزرگ از اولین روز دی‌ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول می‌انجامد و آن را چله بزرگ می‌نامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرامی‌رسد که از دهم بهمن تا بیستم اسفند به طول می‌انجامد و سرما کم‌کم کاسته می‌شود و به قول لر نشینان در این ایام همان خاله پیرزن افسانه احمعیل و محمعیل عصا و یا همان(جمت) خود را برای نجات فرزندان خود به گوه پرتاب می‌کند.

در ادامه این داستان‌سرایی به سراغ ننه‌بزرگ رفتیم تا از داستان‌های شب یلدا بیشتر برای ما بگویید و از رازهای آن شب و داستان‌هایی زیبایی که بران دختران روستا نقل می‌کنند.

ننه شهربانو با آغوش گرم پذیرای ما بود و به آداب زیبای شب یلدا در روستا اشاره کرد و گفت: در زمان‌های نه چندان دور که مردم باصفای بیشتری در کنار همدیگر به‌ویژه شب یلدا بودند، محفل خانه‌های پدربزرگ و مادربزرگ همیشه گرم بود و ما هم به داستان‌سرایی برای نوه‌های خود می‌پرداختیم.

یک سال و یک روز خوشحالی وصف‌ناپذیر

وی ادامه داد: در این شب نوه‌ها همه با شوق و اشتیاق وافر به خانه ما می‌آمدند و ما هم خوشحال از همیشه بودیم و این شب برای ما بسیار عزیزتر از شب‌های دیگر بود.

ننه شهربانو به داستان‌های نقل‌شده در این شب‌ها برای ما اشاره کرد و گفت: با توجه به رسومی که به زنان روستا رسیده بود، اولین کاری که در این شب ننه‌بزرگ ها انجام می‌دادند  پذایریی از مهمانان بویژه نوه ها بود که هرکدام به نحوی صورت می‌گرفت.

وی ادامه داد: در این شب با آماده کردن، نان شیرین محلی، گندم برشتهَ، مویز و حتی بادم های وحشی و بنه از مهمان پذیرایی می‌کردیم و چاشنی محفل ما به جزء چای آتشین، داستان‌های ما برای دختران بود.

این مادربزرگ شیرین‌زبان دنا نشین ابراز داشت: در این شب‌ها معمولاً ما داستان‌هایی را برای نوه‌هایمان نقل می‌کردیم که در آینده برای آن‌ها می‌توانست مثمر ثمر باشد و  هدف بیشتر داستان‌های ما نترس بودن و کمک کردن به همه نوع خود بوید.

داستانی برای باهم بودن

ننه شهربانو یکی از داستان‌های زیبای این شب را داستان "ما تی تی و آلا زنگی" دانست و گفت: این داستان پر از رمز و رازهای گوناگون و حتی دانستنی‌های زیاد برای نوه‌هایمان بود که هرکسی با شنیدن آن به‌نوعی منقلب می‌شد.

این مادربزرگ دنا نشین به داستان خاله پیرزن و نجات  دادن فرزندانش بنام احمعیل و محمعیل اشاره کرد و گفت: در این زمینه نیز شعرهای سروده شده که می‌توان به داستان مبارزه پسران پهلوان خاله پیرزن در جنگ با شاه نظر اشاره کرد که این داستان را بیشتر برای پسربچه از سوی ما سروده می‌شد.

 ننه شهربانو در ادامه با دلخوری از کم شدن این شب‌نشینی‌ها گفت: امروز این شیب نشینی دیگر مثل گذشته نسیت و باید گفت که مهر محبت کم‌کم با آمدن گوشی و به قول برخی فضای واتساپی از بین رفته و پدربزرگ و مادربزرگ‌ها امروز تنهاتر از گذشته شده‌اند.

 بر اساس افسانه‌ها و داستان‌های ایران باستان، چله اول که اولین روز زمستان و یا نخستین شب آن است تولد مهر و خورشید شکست‌ناپذیر است، زیرا مردم دوره‌های گذشته که پایه زندگی‌شان بر کشاورزی و چوپانی قرار داشت در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعت خو داشتند و براثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتشان را بر اساس آن تنظیم می‌کردند و به‌تدریج دریافتند که کوتاه‌ترین روزها آخرین روز پاییز یعنی سی‌ام آذر و بلندترین شب‌ها شب اول زمستان است، اما بلافاصله بعدازاین با آغاز دی روزها بلندتر و شب‌ها کوتاه‌تر می‌شود.

جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزار سال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می‌شود، ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه‌شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است.

بعد از گپ و گفتی زیبا و دل‌نشین از میرزا و ننه شهربانو خداحافظی می‌کنیم اما همیشه یاد و خاطر این افسانه‌های زیبای ایل ،داستان‌ها و متیل‌های پدربزرگ و مادربزرگ در شب سرد یلدا با گرمای سخنان پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها همیشه در خاطرمان خواهد ماند.

انتهای پیام/

قوانین ارسال نظر:

سفیردنا نظرات بی ارتباط با خبر و نظراتی که حاوی توهین یا افترا است را منتشر نمی‌کند.

لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید.

نظرات کاربران

صبح زاگرس